پراکسیما
سارا یک فضانورد فرانسوی است که در آژانس فضایی اروپا آموزش می‌بیند و تنها زن حاضر در این برنامه طاقت‌فرسا است. او که به تنهایی با دختر هشت ساله‌اش استلا زندگی می‌کند، از اینکه نمی‌تواند وقت بیشتری را با دخترش سپری کند، احساس گناه می‌کند. بنابراین هنگامی‌که برای یک عملیات فضایی یک‌ساله به نام پراکسیما انتخاب می‌شود، آشوبی در روابط بین مادر و دختر بوجود می‌آید...
خون به پا خواهد شد
دنیل پلین‌ویو که در اوایل قرن نوزدهم در کالیفرنیا مشغول پیدا کردن معادن نقره است، با پیدا کردن یک منبع نفت در نزدیکی لس‌آنجلس، شرکت حفاری خود را تأسیس می‌کند و هنگامی‌که یکی از کارگران او در حادثه‌ای کشته می‌شود، پسر کوچک او را به فرزندی قبول کرده و بعدا او را به عنوان شریک تجاری خود معرفی می‌کند. دنیل که مردی تلاش‌گر است و برای رسیدن به اهداف خود هر کاری انجام می‌دهد، کم کم درگیر رقابتی پر فراز و نشیب با مردی مذهبی می‌شود که برای توسعه کلیسای خود وارد معامله با دنیل شده است، اما... این فیلم که مورد تحسین منتقدان قرار گرفت، به عنوان یکی از بهترین فیلم‌های قرن بیستم شناخته می‌شود و جوایز بسیاری از جمله دو جایزه اسکار برای بهترین بازیگر نقش اول مرد و بهترین فیلم‌برداری را دریافت کرده است.
سخنرانی پادشاه
داستان پادشاه جرج ششم، انتصاب ناگهانی او به تاج و تخت امپراتوری بریتانیا در سال ۱۹۳۶ و ماجرای دوستی او با متخصص گفتاردرمانی که به این پادشاه مردد کمک کرد تا بر لکنت زبان خود غلبه کند... این فیلم در سال ۲۰۱۱ در هشتاد و سومین دوره جوایز اسکار برنده جایزه بهترین فیلم، بهترین کارگردانی، بهترین بازیگر نقش اول مرد و بهترین فیلم‌نامه اوریجینال شد.
سنگر بی پایان
در سال ۱۹۳۶ در شهری دورافتاده در جنوب اسپانیا به نام آندلس، هیگینیو که یک خیاط و عضو شورای شهر است، پس از کودتای ژنرال فرانکو و شروع جنگ داخلی اسپانیا، در خانه پنهان می‌شود و تصمیم می‌گیرد تا در فرصتی مناسب به همراه همسرش از آنجا فرار کند. اما توسط همسایه‌شان گیر می‌افتد، چون هیگینیو را مقصر مرگ برادرش می‌داند و قصد انتقام از او دارد...
تانهاجی: جنگجوی ستایش نشده
پادشاه سلسله گورکانیان اورنگ‌زیب قصد تصاحب هندوستان و گسترش امپراتوری‌اش را دارد. شیواجی، پادشاه ماراتا است و سعی می‌کند تا این امر را از تانهاجی که فرمانده ارتش ماراتا است پنهان کند، چون جشن ازدواج پسرش نزدیک است. اما تانهاجی از موضوع مطلع می‌شود و تصمیم می‌گیرد جلوی سرباز مورد اعتماد اورنگ‌زیب را بگیرد و او را از رسیدن به قلعه و تحت کنترل گرفتن آن بازدارد...
