پیانیست
در خلال جنگ جهانی دوم و حمله آلمان نازی به لهستان، یک موسیقی‌دان یهودی لهستانی تلاش می‌کند تا از تخریب محله یهودی‌نشین شهر ورشو، جان سالم به در ببرد... فیلم پیانیست بر مبنای داستان واقعی زندگی ولادیسلاو اشپیلمان در دوران جنگ جهانی دوم در لهستان و اشغال این کشور توسط آلمان، ساخته شده‌است. وی در آن دوران آثار موسیقی شوپن را در ایستگاه رادیویی ورشو می‌نواخت. رومن پولانسکی کارگردان این فیلم، از آن به عنوان مهم‌ترین فیلم خود یاد کرده‌است. وی در کودکی بمباران‌های ورشو توسط نازیها را تجربه کرده و مادرش را در همین بمباران‌ها از دست داده‌است. آدرین برودی با دریافت جایزه اسکار در سن ۲۹ سالگی، رکورد جوان‌ترین بازیگری که جایزهٔ نقش اول مرد را گرفته، شکست؛ او جایزه فوق را به اشپیلمان تقدیم کرد.
شوهر از دست داده
زن جوانی به نام لیبی که پس از مرگ همسرش تلاش می‌کند تا زندگی خوبی برای خود و فرزاندنش رقم بزند، به همراه آنها به مزرعه خواهر همسرش در تگزاس می‌رود تا آنجا مشغول به کار شود. پس از آشنایی با مدیر مزرعه که مردی به ظاهر بد اخلاق و با گذشته‌ای غم‌انگیز است، زندگی لیبی کم کم تغییر می‌کند...
تسخیر در عمارت هیل - فصل ۱ قسمت ۸
رویدادی ترسناک موجب نگرانی شرلی و تئو میشود. هیو و استیو به دنبال لوک میروند.
سوختن
فیلم درباره اتفاقی مرموز است که زندگی سه جوان را تحت تأثیر قرار می‌دهد. جانگسو مأمور تحویل کالا با هائمی دختری که زمانی در محله او زندگی می‌کرد، روبرو میشود. هائمی از جانگسو می‌خواهد وقتی او به آفریقا سفر می‌کند مراقب گربه‌اش باشد. هائمی از سفر برمی‌گردد و یک مرد جوان اسرارآمیز به نام بن را که در سفر با او آشنا شده، به جانگسو معرفی می‌کند اما… این فیلم بر اساس داستان "سوزاندن انبار"نوشته هاروکی موراکامیاست. این فیلم برای رقابت در کسب نخل طلا هفتاد و یکمین جشنواره فیلم کن انتخاب شد.
تسخیر در عمارت هیل - فصل ۱ قسمت ۱
تسخیرشدگی (به انگلیسی: The Haunting)، یک سریال اینترنتی آنتولوژی در ژانر ترسناک و فراطبیعی است که توسط مایک فلنگن خلق شده‌است. فصل اول سریال تحت عنوان تسخیرشدگی خانه هیل اقتباسی مدرن از کتاب ترسناک کلاسیک به همین نام نوشته شرلی جکسن می‌باشد. تسخیرشدگی از محصولات اصلی نت‌فلیکس است و توسط همین شرکت ساخته و توزیع شده‌است. تابستان سال ۱۹۹۲، زن و شوهر جوانی به نام هیو و اولویا کرین به همراه پنج بچه خود؛ یعنی استیون، شرلی، تئودورا، لوک و الینور به‌طور موقت به خانه‌ای بسیار قدیمی و بزرگی میروند که پیش تر خانواده دیگری به نام هیل در آن سکونت داشته‌است. هیو قصد دارد با تعمیر کردن خانه که برای مدت زیادی خالی از سکنه بوده؛ آن را بفروشد تا بتواند پول خوبی بدست آورد اما به مرور رخدادهایی غیرقابل پیش‌بینی در خانه به وقوع می‌پیوندد که سرنوشت خانواده را برای همیشه عوض می‌کند…
