اطلسی‌های پر پر شده
خلاصه نمایشنامه: بهروز جانباز هشت سال دفاع مقدس که به خاطر مشکلات عدیده خود را جانباز صد و پنجاه درصدی معرفی میکند برای بهبودی به آسایشگاه میرود تا مدتی را در آنجا در آرامش بگذراند. او علاوه بر صدمات جنگ ، درگیر یکسری مسائل و مشکلات اجتماعی ، شغلی و مدیریتی نیز میشود که شدیدا دچار آسیب روحی است. در آسایشگاه با سیف که او نیز جانباز جنگ تحمیلی است هم اتاق میشود . علاوه بر آنها جانباز دیگری به. نام سالم به آنها ملحق میشود که ادعا میکند در عملیات های جنوب و غرب کشور حضور داشته و هم اکنون در وضعیت روحی و روانی شدیدی. قرار گرفته است. بهروز به مشکلات پیش آمده در زمان مدیریتش و تهمت سنگینی که عده ای فرصت طلب و غارتگر بیت المال به او زدند اشاره میکند . به دوران گذشته ، صدمات روحی در دوران جنگ ، پدر مادر و عزیزانش در کردستان ، رویاها و آرزوهایش و سیف با او همدردی میکند سالم نیز که خود را جانباز و ایثارگر دوره دفاع مقدس معرفی میکند در مواجهه با همسرش که پرستار اسایشگاه است پرده از فرار و پناه اوردن به اسایشگاه از دست مامورین برمیدارد. وسیف که در واقع مامور مخفی است و مدتها در تعقیب سالم بوده در اسایشگاه او را شناسایی و دستگیر می نماید. شخصیت های این اثر ما به ازای شخصیت های درستکار و ایثارگر در جامعه امروزمان از یک طرف و افرادی که به دروغ و ریا خود را ایثارگر میخوانند و یا به نام انها از فرصت ها سو استفاده میکنند و تیشه به ریشه ارزشهای جامعه میزنند از طرف دیگر می باشند
کودک در زمان
نویسنده کتاب‌های کودکان به نام استیفن به همراه دختر ۴ ساله‌اش در فروشگاه مشغول خرید هستند. ناگهان دختربچه گم میشود و تلاش‌های استیفن برای پیدا کردن او به نتیجه نمی‌رسد و این حادثه زندگی و روابطش را زیر و رو میکند...
ویکرام ودا
ویکرام که یک افسر پلیس متفکر و منطقی است، با همراهی همکارش، به دنبال دستگیری یک قاچاقچی قاتل به نام ودا است. اما ودا سعی می کند با ترفندهای ذهنی زندگی ویکرام را تغییر دهد، که منجر به درگیری بین آن ها میشود...
زیبای مشکی
اسب زیبایی به نام بلک بیوتی که خارج از اسارت در غرب آمریکا به دنیا آمده است، به اصطبلی منتقل میشود. در آنجا با دختر نوجوان و سرزنده‌ای آشنا شده و دوستی بین آنها پیوندی ایجاد میکند که ماجراجویی‌های مختلفی را به دنبال دارد...
گوش نکن
زن و شوهری به همراه اریک، پسر ۹ ساله‌شان، به خانه جدیدی نقل مکان میکنند، در حالیکه نمی‌دانند همسایه‌ها نام آنجا را «خانه صداها» گذاشته‌اند. اما اریک اولین کسی است که متوجه میشود صداهای عجیب و غریبی از پشت هر در به گوش می‌رسد...
