زنده باد ناراسیما ردی
در زمان حکومت بریتانیا در هندوستان، قهرمانی به نام ناراسیما ردی بر علیه ظلم و ستم کمپانی هند شرقی و بیگانگانی که کشورش را اشغال کرده‌اند، قیام می‌کند. اما اشغال‌گران که از مقابله و دستگیری او ناتوان هستند، خانواده‌اش را گروگان می‌گیرند...
وی
افسر پلیس مشهور تلاش می‌کند تا یک قاتل سریالی را به دام بیندازد. قاتلی که او را شخصا به چالش کشیده است تا به قانون‌شکنی و قتل‌های دیوانه‌وارش پایان دهد...
کارنان
جوانی روستایی و شجاع به نام کارنان، وقتی می‌بیند که مردم ساده روستایش تحت شکنجه و آزار افسران پلیس قرار گرفته‌اند، تصمیم می‌گیرد تا برای دفاع از حقوق اهالی روستا مبارزه کند...
شمشیر
دختر نوجوانی به همراه خدمتکار خانه‌شان به طور مرموزی به قتل می‌رسند. یک کارآگاه باتجربه با چندین فرضیه متناقض در مورد عاملان این قتل خشونت‌آمیز روبرو می‌شود...
کبیر سینگ
کبیر سینگ دانشجوی ممتاز و ارشد در دانشکده پزشکی دهلی است که توانایی کنترل خشم و ناراحتی خود را ندارد. او که عاشق دختر دانشجوی سال پایین‌تر به نام پریتی می‌شود، کم کم احساس مالکیت نسبت به او پیدا می‌کند. اما پس از اینکه خانواده پریتی با ازدواج آنها مخالفت کرده و او را مجبور به ازدواج با شخص دیگری می‌کنند، کبیر سینگ نمی‌تواند این موضوع را تحمل کند و کم کم به مواد مخدر و الکل اعتیاد پیدا می‌کند...
