جادوگر شهر از

جادوگر شهر از

دوروتی دخترک کوچکی است که همراه سگش توتو در کشتزاری در کانزاس زندگی می‌کند. روزی گردبادی می‌آید و دوروتی و سگش و خانه‌اش را با خود به آسمان می‌برد و در سرزمین آز پایین می‌آورد. در آز همه‌چیز زیبا و غریب است، بااین‌حال دوروتی می‌خواهد هر جور شده به خانه‌اش برگردد. دوروتی تصمیم می‌گیرد تا به شهر آز برود تا از جادوگرانی که در آن شهر زندگی می‌کنند برای بازگشت به خانه کمک بگیرد. دوروتی سرِ راهش به مترسکی که مغز ندارد، آدم‌آهنی‌ای که قلب ندارد و شیر بزدلی که شجاعتش را ازدست‌داده است برمی‌خورد. آن‌ها همه امیدوارند که جادوگر نیکوکار شمال در آز کمکشان کند، اما جادوگر بدجنس غرب که در پی انتقام مرگ جادوگر بدجنس شرق است، مشکلاتی را سر راه آن‌ها و جادوگر نیکوکار شمال به وجود می‌آورد. درنهایت دوروتی با ریختن یک سطل آب روی جادوگر بدجنس غرب موجب نابودی او می‌شود و جادوگر شهر آز نیز به‌عنوان جایزه آرزوی او و دوستانش را برآورده می‌کند...

مشاهده فیلم